خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: سرنوشت آینده افغانستان نبایستی با مداخله قدرتهای بزرگ رقم بخورد. بازیگران داخلی و دلسوز افغانستان بایستی از این نکته آگاه باشند که اکنون شرایط افغانستان نه تنها آماده شکل گیری یک نظام سیاسی و ساختار اجرایی مناسب برای آینده افغانستان نیست بلکه بیش از هر زمان دیگری در معرض فروپاشی قرار دارد. ورود گروههای داخلی افغانستان به هر نشست خارجی، پیش از اجماع خود برسر آینده کشورشان، باعث میشود این بازیگران داخلی، افغانستان را به خشونت بیشتر و حتی حذف خود سوق دهند.
این در حالی است که روز ۲۷ فروردین ماه قرار است نشستی در استانبول پیرامون مسائل افغانستان برگزار شود. برخی از منابع از حضور اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان نیز در این نشست خبر میدهند. یکی از اصلی ترین موضوعات این نشست، صلح با طالبان است. این در حالی است که توافق سال گذشته میان آمریکا و طالبان تا کنون نتوانسته به کاهش خشونتها در افغانستان کمکی کند و با برسرکار آمدن دولت بایدن این توافقنامه و اجرای آن در شرایط مبهمی قرار گرفته است.
با این حال حضور اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان در این نشست میتواند نشان دهنده حساسیت و اهمیت نشست باشد. نشستی که ممکن است با فشار آمریکا به دنبال شکل دادن به شرایط آینده افغانستان و اجرای راهبرد سازش اجباری با طالبان باشد. سازشی که در پی آن بایستی جایی برای مشارکت طالبان در دولت افغانستان باز شده و این گروه بتواند سهمی در قدرت رسمی این کشور داشته باشد تا آمریکاییها نیز بتوانند با آسودگی سایر برنامههای خود در افغانستان را پیگیری کنند.
از دیدگاه آمریکاییها زمان هزینه کرد در افغانستان به پایان رسیده است و اکنون این کشور بایستی در رقابت بین المللی بین چین، آمریکا و روسیه و سایر بازیگران منطقهای جای پای خود را برای برداشت از منافع اقتصادی افغانستان تحکیم کند. امری که نیازمند این است که آمریکا بتواند پای خود را از مخاصمه داخلی افغانستان بیرون کشیده و آن را تبدیل به جنگ داخلی و برادر کشی کند.
آمریکاییها به خوبی به این نکته آگاه هستند که شرایط داخلی افغانستان به گونهای است که به هیچ وجه نمیتواند موجب شکل گیری صلح میان گروههای مختلف افغانستانی شود. در حال حاضر این کشور درگیر شکاف گسترده قومی است و توزیع قدرت در میان گروههای قومی در وضعیت بحرانی قرار دارد. همچنین میلیونها قبضه سلاح در افغانستان وجود دارد که در دست گروههای مختلف شبه نظامی است و تاکنون دولت افغانستان و نیروهای آمریکایی موفق به اجرای خلع سلاح نشدهاند. در کنار اینها طالبان به شدت مصمم است تا امارت اسلامی را در افغانستان برپا کند و هیچ گاه از آمادگی خود برای پذیرش ساختار جمهوری صحبت نکرده است.
آنچه از شرایط کنونی افغانستان میتوان برداشت کرد این است که این کشور در لایههای مختلف به انباشتهای از بحرانهایی تبدیل شده است که در طول ۲ دهه گذشته به دلیل ناکارآمدی مدیریت بازیگران خارجی و عدم حمایت آنها از دولت و ملت سازی مناسب در افغانستان شکل گرفته است. بحرانهایی که نه تنها امکان حل آنها برای دهههای متمادی وجود ندارد بلکه شرایط فعلی آنها را تبدیل به انباشتی آماده انفجار کرده است.
در حال حاضر جامعه افغانستان به دلیل شکست در پروژه دولت و ملت سازی نتوانسته است به نقطهای برسد که بازیگران داخلی بتوانند گفتگویی سازنده پیرامون ساختارهای اساسی سیاسی و اجتماعی با یکدیگر داشته باشند. همچنان در این کشور خصومت و نفرت، تشکیل دهنده ساختار پایهای بسیاری از روابط اجتماعی و سیاسی است و بازیگران به جای گفتگو با یکدیگر از تهدید و حذف یکدیگر برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرند. طبیعی است که در چنین شرایطی نشست استانبول نه تنها نمیتواند به حل مشکلات افغانستان کمک کند بلکه زمینه ساز از کنترل خارج شدن کلیه عوامل بحرانی است.
بازیگران داخلی حاضر در روند صلح افغانستان هیچیک درک مشترکی نسبت به آیندهای که افغانستان باید به سمت آن حرکت کند ندارند. دغدغه و نگرانی اصلی آنها جلوگیری از پیروزی دیگری در این روند است و شاید بتواند گفت تنها گروهی که از اجماع نسبی در خصوص آینده افغانستان برخوردار است گروه طالبان است. بحران موجود در سایر گروهها و درگیری داخلی موجود در برابر اجماع موجود در طالبان، به این گروه کمک میکند که بتواند سایر گروهها را به حاشیه رانده و در نهایت ساختار مورد نظر خود را به آنها تحمیل کند.
آنچه از رفتار آمریکا برآورد میشود این است که آمریکاییها به خوبی نسبت به این آینده بحرانی آگاه هستند. آنها میدانند که این لایههای مدیریت نشده و انباشته بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نه تنها به افغانستانی با ثبات نخواهد انجامید بلکه یک محیط بحرانی شکل خواهد داد که نتیجه آن تنها آزادی عمل آمریکاییها است که توانستهاند در چارچوب توافق با طالبان حاشیه امنی برای خود ایجاد کنند.
شرایط فعلی نشست استانبول آشکارا بیانگر فشار بر افغانستان برای حرکت در مسیری است که در آن نقش مردم و یک دولت مشروع کمرنگ شده و بازیگران خارجی از طریق تقسیم غیر رسمی افغانستان و به واسطه بازوهای داخلی خود به بازیگران مسلط در تاریخ افغانستان تبدیل شوند. در اینجا نقش گروههای دلسوز در داخل افغانستان از اهمیت بالایی برخوردار است.
نظر شما